يادداشت سردبير٬ شماره ٢٠٩
سياوش دانشور
بحران يونان و راه حلها

بحران در يونان هر روز حادتر ميشود. ديگر تنها قلمرو اقتصاد نيست که در آن ناامنى و بى اعتمادى گسترش مى يابد بلکه بى اعتبارى گسترده سياسى٬ امکان سقوط دولت٬ از کف رفتن "تقدس" سنتى قانون٬ و تبديل بحران اقتصادى به يک بحران همه جانبه اجتماعى يک "خطر" بالقوه است. حاد شدن بحران در يونان چهارچوبهاى اروپائى را نيز مورد مخاطره جدى قرار داده است. يونان بعنوان عضوى از اتحاديه اروپا ناچار است به چهارچوب سياستهاى اين اتحاديه تمکين کند و اتحاديه اروپا براى نجات يورو و حتى نفس اتحاديه و ممانعت از گسترش بحران به ديگر کشورها٬ ناچار است به فکر "نجات يونان" باشد.

با تشديد بحران چهارچوبها در بالا و پائين بناچار بايد تغيير کند. تغيير شرايط اقدامات همه جانبه تر و قاطع ترى را طلب ميکند. بورژوازى چه در يونان و چه در اروپا راهى جز تعرض بيشتر ندارد. اما پروژه "نجات يونان" ظاهرا به پروژه "دفن يونان" تبديل شده است. يونان اندک اندک چهره کشورهاى مقروضى را ميگيرد که حتى قدرت بازپرداخت بهره وامهايشان را ندارند. قرار بود با پروژه نجات اقتصادى يونان يعنى تزريق ١۵۶ ميليارد دلارى٬ اروپا از جانب يونان احساس آرامش کند. اما حالا اروپا نه فقط احساس آرامش نميکند بلکه کابوس يونان يک لحظه گريبانش را رها نميکند. يونان حتى نميتواند وامهاى سال گذشته را بازپرداخت کند. لذا براى پرداخت وامهاى سال قبل بايد وام بگيرد. و تنها وقتى دولت يونان ميتواند وام بگيرد که در داخل کشور رياضت بيشترى را به کارگران و مردم محروم تحميل کند. تقريبا هرچه به فکرشان رسيده به معرض حراج گذاشته اند حتى دريا و ساحل آنرا! بورژوازى راه وسط ندارد و حتى به ميزان تعرض قبلى به معيشت مردم نيز نميتواند قانع باشد. راه حل بورژوازى در شرايط تعميق بحران٬ اعمال رياضت بيشتر و چهره سياسى سرکوبگرتر است.

يونان در عين حال کمپلکس سياسى اتحاديه اروپا است. نهادى که قرار بود يک سازمان اقتصادى و يک قدرت منطقه اى و کمابيش هم جهت با استاندارهاى واحد براى رقابت با ديگر رقباى جهانى باشد٬ امروز خطر فروپاشى تهديدش ميکند. اتحاديه اروپا نه ميتوانند به ديگر کشورهاى بحران زده مرتبا پول و وام تزريق کند و نه وحشت يونانيزه شدن اجازه ميدهد که کشورهاى در حال سقوط را به حال خود رها کنند. طبقه کارگر و مردم ناراضى يونان همچنان در اعتراض و اعتصاب اند. اعتصاب عمومى دو روزه ديروز سه شنبه و امروز چهارشنبه عليه سياست رياضت اقتصادى به درگيريهاى خيابانى و پرتاب مواد آتشزا و تلاش براى تسخير نهادهاى دولتى منجر شد. اگر ديروز پارلمان را محاصره ميکردند تا نگذارند "دزدها و خائنين" به درون ساختمان بروند و عليه مردم قانون تصويب کنند٬ امروز و فردا ناچارند کنترل همين مراکز را از دست حکومتيها دربياورند. اعتصاب دو روزه يونان را فلج کرده است. بخشهاى گسترده ترى در اين اعتصاب شرکت دارند٬ درگيريهاى خيابانى و سرکوب پليس با شدت عمل بيشترى همراه است. يونان خاکريز اتحاديه اروپا است. اگر يونان سقوط کند نگهداشتن ديگر کشورها کار حضرت فيل است. از طرف ديگر سطح اعتراضات تاکنونى توان متوقف کردن پاپاندرو و شرکا در اجرا و تحميل رياضت بيشتر را ندارد. 

فعلا يونان به تکرار التحرير و سنتهاى عمل مستقيم و "پارلمان خيابانى" رو آورده است. نارضايتى شديد طبقه کارگر اتحاديه ها را وادار به برگزارى اعتصابات کرده است و در هر مرحله اعتصاب از وسعت اجتماعى بيشترى برخوردار ميشود. اما همين اعتصابات با تمام کمبودها و سياست محافظه کارانه اتحاديه ها٬ و بويژه ناکافى بودن تاثير بازدارنده آنها٬ خود بسترى براى عروج سياستها و ابتکارات کارگرى و توده اى راديکال ميشود. طبقه کارگر يونان پيش از هر چيز به حزبى نياز دارد که کل اين اوضاع را نپذيرد و با اتکا به نيروى ميليونها کارگر و مردم محروم٬ راه حل کارگرى و سوسياليستى رفع بحران را پيش روى جامعه بگذارد. با اينحال درک اهميت اين کمبود به معنى واگذار کردن زمين سياسى براى ميليونها نفرى که زندگى شان دارد حراج ميشود نيست. جامعه و طبقه کارگر ناچار است بجنگد. هيچ جامعه اى خودکشى نميکند. هيچ جامعه اى بدون مقاومت تسليم نميشود. پرچم اين مقاومت همين نيروى انقلابى است که امروز در قامت اعتراض تند خيابانى و اعتصاب عمومى مجددا بميدان آمده و همه حکومتيها را "مشتى دزد و خائن" ميداند. تهاجم به مراکز دولتى براى تسخير آنها٬ محاصره پارلمان و درگيرى با پليس٬ مسير عبور از وضعيت کنونى را هموار کرده است. راديکاليسم اجتماعى عليه سرمايه دارى ميتواند بسرعت به اشکال متنوعى از نهادهاى انقلابى شکل دهد که پاسخگوى سطح مبارزه امروز اند.

بحران اقتصادى سرمايه اشتهاى تبديل شدن به بحران اجتماعى و سلب مشروعيت جامعه از سيستم دمکراسى پارلمانى را نشان داده است. اسپانيا و يونان دور جديد ميتواند سرنوشت اروپا باشد. نکته کليدى در اين ميان آينده اين تحولات است. بورژوازى با سياست رياضت اقتصادى و جنگ و سرکوب مجموعا ميخواهد خود را نگهدارد تا شايد ايندوره را از سر بگذراند. طبقه کارگر امروز نميتواند فقط مخالف اجراى دور جديد سياستهاى رياضت اقتصادى باشد٬ بلکه مضاف براين مخالفت برحق٬ بايد بعنوان راه حل بحران راسا بميدان بيايد. يعنى بدوا بايد از بورژوازى سلب مشروعيت کرد و وارد جدال برسر قدرت سياسى شد. يونان چون چنين حزبى ندارد تاکنون وارد اين مرحله نشده است. اما اين سنت در طبقه کارگر و جامعه يونان جارى است و وجود دارد. برپائى و گسترش شوراها و اعمال قدرت توده اى ميتواند جامعه را مجموعا چپ تر و تشکيل حزب اين سنت سياسى را تسهيل ميکند.

امروز ضرورى است جنبش وسيع کنترل کارگرى در اروپا قد علم کند. فاصله اعتصابات عمومى را بايد با اعتراضات مستمر و هدف دار و سازماندهى قدرت توده اى پر کرد. کنترل کارخانه ها و خيابانها و ميدانها٬ پايه هاى آن قدرتى است که بايد نهايتا جايگزين قدرت بورژوازى شود. محاصره امروز پارلمان بايد به نفى پارلمان٬ و مشروعيت نسبى امروز حکومت بورژوازى بايد به نامشروع اعلام کردن آن متحول شود. قانون کارگران٬ قانون انقلابى مردم٬ بايد در کارخانه ها و خيابانها و ميدانها اعلام و توسط خودشان اعمال شود. طبقه کارگر يونان نميتواند در دور قبل درجا بزند. کارگران و مردم ناراضى امروز با اعمال قدرت توده اى و و دورخيز براى کنار زدن حکومت و نظم بورژوائى٬ ميتوانند بطور واقعى بحران و فقر و ناامنى اقتصادى و سرکوب را ريشه کن کنند.   

مسئله خيلى ساده است: ثروت و امکانات براى همه هست٬ دانش و نيرو و منابع انسانى و طبيعى هست٬ اوضاع کنونى با هر محاسبه اى ميتواند بلافاصله و فورا بهبود يابد. اما بورژوازى نميگذارد چون توليد از نظر او براى سود و انباشت سرمايه است و قانون و دولت و پارلمان و دادگاه و پليس و ارتش نيز وسيله دفاع از منافع اين حکومت اند. طبقه کارگر بايد کل اين بازى را نپذيرد و از حکومت "دزدها و خائن ها" خلع يد سياسى کند. بحران اقتصادى دارد بتدريج به بحران مشروعيت بورژوازى و سيستم حاکم تبديل ميشود. يعنى بى اعتبارى کنونى سرمايه دارى وسيع تر و اعتبار و "تقدس" سنتى و ديرينه و بخشا خودبخودى دولت و قانون و پارلمان زير سوال ميرود. شرايط مساعدى براى عروج مجدد سنتهاى انقلابى و سياستهاى کمونيسم کارگرى فراهم شده است. *

٢٩ ژوئن ٢٠١١